×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

یک خانه پر ز مستان

یک خانه پر زمستان

مولوی

یک خانه پر زمستان

یک خانه  پر زمستان ، مستان نو رسیدند
دیوانگان بندی ، زنجیرها دریدند
بس احتیاط کردیم تا نشنوند ایشان
گویی قضا دهل زد ،بانگ دهل شنیدند
 جانهای جمله مستان ، دل های دل پرستان
ناگه قفس شکستند ، چون مرغ برپریدند
 مستان سبو شکستند ، برجنبها نشستند
یارب ! چه باده خوردند ، یارب چه مول چشیدند
 من دی ز ره رسیدم ، قومی چنین بدیدم
من خویش را کشیدم ، ایشان مرا کشیدند
آنرا که جان گزیند ف برآسمان نشیند
 او را دگر کی بیند ؟  ، ز دیده ها که دیدند
 یک ساقی عیان شد ، آشوب آسمان شد
 می تلخ از آن زمان شد ، خیکش از آن دریدند
چهارشنبه 13 بهمن 1389 - 7:49:41 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم